ارزش اصلاح بین زن و شوهر
در اسلام بسیار سفارش شده که اگر اموری موجب اختلاف و ناسازگاری بین زن و شوهر شد، افرادی با پادرمیانی بین آنها را اصلاح کنند. قبلاً گفتیم، شایسته است که نزدیکان، دخالت نکنند؛ ولی منظور از عدم دخالت، مربوط به اختلاف جزئی است که باید آنها را به حال خود رها کرد؛ ولی هرگاه اختلاف به صورت کلّی و ریشهدار درآمد، با توجه به مصلحت طرفین و اجتناب و پرهیز از هرگونه موضعگیری یکجانبه و تعصبآمیز، لازم است که دخالت کنند و مقدمات صلح آنها را فراهم سازند. - همان، ص ۲۷۱.
امام صادق(ع)فرمود: عطیه و بخششی را که خداوند دوست دارد، اصلاح بین مردم است، هنگامی که به فساد گرایند، و نزدیک ساختن آنها به یکدیگر است، هنگامی که از هم دور شوند.[1]
مفضّل، یکی از شاگردان برجسته امام صادق(ع) میگوید: آن حضرت به من فرمود: هرگاه میان دو نفر از شیعیان ما نزاعی دیدی، از مال من برای اصلاح آنها فدیه بده (یعنی اگر نزاع آنها مربوط به امور مالی است، از مال من غرامت بپرداز تا بین آنها اصلاح گردد).
از اینرو، بین یکی از شیعیان به نام ابوحنیفه با دامادش در مورد ارث، نزاع شد. مفضّل پادرمیانی کرد و چهارصد درهم داد تا بین آنها اصلاح شد. پس از برقراری اصلاح گفت: این چهارصد درهم از مال خودم نبود، بلکه امام صادق(ع)به من دستور داد که هرگاه دو نفر از شیعیان، اختلاف و نزاع کردند، بین آنها صلح دهم و از مال او برای صلح، مصرف کنم.[2]
رسول خدا(ص) فرمود:
«مَا عَمَلَ اِمْرُؤٌ عَمَلاً بَعْدَ إِقَامَةِ اَلْفَرَائِضِ خَيْراً مِنْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ اَلنَّاسِ؛
بعد از اقامه واجبات، هیچ عملی برای انسان بهتر از اصلاح بین افراد نیست»[3]
در آیه ۸۵ سوره نساء میخوانیم:
«مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا؛
کسی که به کار نیکی تشویق کند، بهرهای از (پاداش) آن برای او خواهد بود و کسی که تشویق به کار بد کند، سهمی از آن خواهد داشت».
مطابق این آیه، صلح دادن که یک نوع شفاعت و کار نیک و وساطت برای اصلاح است، دارای پاداشی است که بهرهای از آن به صلح دهنده میرسد؛ ولی اگر به جای صلح، دخالت بیجا باشد و موجب اختلاف گردد، سهمی از گناه اختلاف به دخالت کننده خواهد رسید.
رسول خدا (ص)فرمود:
«مَنْ مَشَى فِي صُلْحٍ بَيْنَ اِثْنَيْنِ، صَلَّى عَلَيْهِ مَلاَئِكَةُ اَللَّهِ حَتَّى يَرْجَعَ وَ أُعْطِيَ أَجْرَ لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ وَ مَنْ مَشَى فِي قَطِيعَةِ بَيْنَ اِثْنَيْنِ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اَلْوِزْرِ بِقَدْرِ مَا لِمَنْ أَصْلَحَ بَيْنَ اِثْنَيْنِ مِنَ اَلْأَجْرِ مَكْتُوبٌ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ حَتَّى يَدْخُلَ جَهَنَّمَ فَيُضَاعَفَ لَهُ اَلْعَذَابُ؛
کسی که برای اصلاح دو نفر حرکت کند، فرشتگان خدا بر او درود میفرستند تا هنگامیکه بازگردد و پاداش شب قدر به او داده خواهد شد و کسی که برای دو به هم زنی حرکت کند، بهاندازه پاداش اصلاح، کیفر بر دوش او بازمیگردد. لعنت خدا برای او مقرر شده تا داخل دوزخ گردد و در آنجا بر عذاب او افزوده میشود».[4]
***
برای آشنایی و بصیرت بیشتر، به داستانهای زیر که بیانگر شیوه پیشوایان بزرگ دین در زمینه اصلاح زن و شوهر است، توجّه کنید:
١- كوشش و کمک مالی پیامبر(ص)برای اصلاح زن و شوهر
عصر رسول خدا(ص)بود. یکی از بانوان مسلمان به نام «خوله» با همسر مسلمانش به نام «اَوس بن صامت» زندگی میکردند. روزی اوس به همسرش تمایل پیدا کرد؛ ولی همسر، تمکین نکرد و همین باعث شد که اوس خشمگین شد و به رسم جاهلیّت او را «ظهار» (که طلاق غیر قابل بازگشت زمان جاهلیّت بود) نمود و گفت:
«أَنْتَ عَلَيَّ كَظَهْرِ أُمِّي؛
تو نسبت به من، همچون مادر من هستی».
چیزی نگذشت که مرد، پشیمان شد و به همسرش گفت: تو بر من حرام شدی.
پس از این جریان، مرد خجالت کشید که نزد رسول خدا(ص)برود و چارهجویی کند. بنابراین خوله به حضور رسول خدا(ص) رفت و جریان را گفت. پیامبر(ص) فرمود: تو بر او حرام شدهای.
خوله پیدرپی نزد رسول خدا(ص) میآمد و اصرار میکرد که آن حضرت، گره مشکل او را بگشاید و با کمال تضرع میگفت: خدایا! به من رحم کن. کودکان خردسالی دارم که اگر در اختیار شوهرم بگذارم، ضایع میشوند و اگر آنها را نزد خودم بیاورم، گرسنه خواهند ماند.
سرانجام، آیه یک تا چهار سوره مجادله نازل شد و پیامبر(ص)به خوله فرمود: به همسرت بگو نزد من بیاید. خوله پیام آن حضرت را به همسرش ابلاغ کرد. اوس نزد رسول خدا (ص)آمد و پیامبر(ص) آن آیات را خواند. مطابق آن آیات، اگر شوهر کفاره بدهد، مشكل ظهار حل خواهد شد. کفاره آن آزاد کردن یک برده، یا روزه گرفتن پیدرپی دو ماه و يا اطعام شصت مسکین است.
اوس گفت: من توان انجام هیچ یک از این سه کار را ندارم.
پیامبر(ص) سومین کفاره (اطعام ۶۰ مسکین) را برای او برگزید و پانزده من طعام برای او تهیّه کرد و به او داد ( که با این ۱۵ من، خوراک شصت مسکین، به هر نفر یک مد یعنی یکچهارم من تأمين میشد). اوس به این دستور عمل کرد و به زندگی خود بازگشت.[5]
اگر زن، به وظیفه خود (تمکین) عمل میکرد، گرفتار چنین مشکلی نمیشد و اگر شوهر، تصمیم شتابزده نمیگرفت، دستخوش چنان مشکل نمیگردید. به راستی اگر زن و شوهر، امور زندگی را با سرپنجه تدبیر و اخلاق حل کنند، هرگز در تنگنا قرار نمیگیرند. ضمناً این درس را از پیامبر(ص) بیاموزیم که در اصلاح مشکلات زن و شوهر، کوشش جدّی داشت و گاهی کمک مالی برای آن میکرد.
۲- شکرگزاری علی(ع) به خاطر توفیق در اصلاح زن و شوهر
سعید بن قیس میگوید: در کوفه بودم. عصر خلافت امام علی(ع) بود. روزی هوا بسیار داغ بود. علی(ع) را در کنار دیواری دیدم حرکت میکند. به حضورش رفتم و عرض کردم: ای امیرمؤمنان! در این ساعت گرم، کجا میروی؟
فرمود: از خانه بیرون نیامدهام، مگر اینکه به مظلومی کمک کنم، یا از بینوایی دستگیری نمایم. در این هنگام، بانویی پریشان و مضطرب، چون سرگردانی بیچاره به حضور على(ع) آمد و گفت: ای امیرمؤمنان! شوهرم به من ظلم کرده و بر من ستم نموده و سوگند یاد کرده تا مرا کتک بزند. با من نزد او بیا و از تصمیم او جلوگیری کن.
امام علی(ع) بالا سرش را پایین انداخت و سپس بلند کرد و گفت:
«لَا وَ اَللَّهِ حَتَّى يُؤْخَذَ لِلْمَظْلُومِ حَقُّهُ غَيْرُ مُتَعْتَعٍ؛
نه به خدا سوگند (ملّتی سعادت نمیبیند) مگر اینکه حق مظلوم را از ظالم با قاطعیّت بگیرد».[6]
آنگاه به آن زن بینوا فرمود: خانهات کجاست؟
او خانه خود را نشان داد و همراه عل(ع) به آنجا رفتند. علی(ع) از پشت در، سلام کرد. جوانی که لباس رنگارنگ پوشیده بود، از خانه بیرون آمد.
امام علی(ع) به او فرمود: از خدا بترس. همسرت را تحقیر کردهای و قدرش را سبک شمردهای، چرا؟
جوان که مغرور بود، گفت: به شما چه مربوط است؟ حال که چنین است، سوگند به خدا به خاطر سخن تو، او را آتش میزنم.
على(ع) معمولاً تازیانه و شمشیری به همراه داشت تا در موارد مختلف آنجا که حکم به تازیانه بود، تازیانه حاضر باشد و آنجا که شمشیر لازم بود، شمشیر را به دست بگیرد.
ناگاه، آن جوان در برابر برخورد شدید علی(ع) قرار گرفت و برق شمشیر برهنه آن حضرت را بالای سر خود دید. امام علی(ع) به او فرمود: من تو را امر به معروف و نهی از منکر میکنم و تو (با کمال گستاخی) امر به معروف را رد میکنی؟ (و جواب سربالا میدهی) توبه کن وگرنه تو را میکشم.
در این هنگام، عدّهای از مردم جمع شدند و آن جوان اظهار پشیمانی کرد و گفت: ای امیرمؤمنان! این بار مرا ببخش. خدا تو را ببخشد! سوگند به خدا، از این پس، کمال احترام و تواضع را نسبت به همسرم رعایت میکنم.
امیرمؤمنان علی(ع) پس از آشتی دادن آن دو همسر، به زن فرمود: برو به خانهات و با شوهرت زندگی کن.
سپس علی(ع) به این آیه (۱۱۴ سوره نساء) را خواند:
«لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ ...؛
در بسیاری از سخنان درِ گوشی (و جلسه محرمانه) آنها خیر و سودی نیست، مگر کسی که به این وسیله امر به کمک به دیگران، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند. هر کس برای خشنودی پروردگار چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد».
سپس فرمود:
«الحَمدُللّهِ الَّذي أصلَحَ بي بَينَ امَرأَةٍ وَ زَوجِها؛
حمد و سپاس خداوندی را که به وسیله من، بین زن و شوهری، اصلاح داد».[7]
آنگاه باز آیه مذکور را تا آخر خواند.
آری، امام علی(ع) اینگونه به فریاد بینوایان میرسید و از اینکه به چنین توفیقی رسیده، شکر کرد و برای آنکه دیگران نیز این خصلت مردان بزرگ را کسب کنند، میفرمود:
«مَا حَصلَ الْأَجْرُ بِمِثْلِ إِغاثَةِ الْمَلْهُوفِ؛
انسان در هیچ کاری مانند فریادرسی به بینوایان، دارای پاداش نخواهد شد».[8]
٣- بيان لطیف امام صادق(ع) برای برقراری پیوند زناشویی
در عصر امام صادق(ع) یکی از شیعیان مسافرت کرد. در این سفر، در یکی از شبها در عالم خواب دید، قوچی با دو شاخ خود، به زیر شکم همسرش میزند. او پس از آن که بیدار شد، غمگین گردید و در فکر فرو رفت و نسبت به همسرش ظنین گردید و با خود میگفت: مبادا مرد نامحرمی در غیاب من، با همسرم رابطه دارد و ... . این فکر و خیال و سوءظن بیاساس آنچنان او را پریشان ساخته بود که با خود میگفت: این همسر، دیگر به درد من نمیخورد. باید او را طلاق داد.
با همین فکر پریشان، به حضور امام صادق(ع) رفت و جریان خواب خود و پریشانی خود را شرح داد.
امام صادق(ع) به او فرمود: تعبیر خواب تو این است که همسرت به یاد توست و خود را برای آمدن تو میآراید و با قیچی موی زیر شکم خود را زدوده است.
بیان امام صادق(ع) فکر پریشان او را برطرف ساخت و از وساوس شیطانی بیرون برد. آنگونه که امام به تعبیر کرده بود، با حقیقت تطبيق کرد. او نزد همسر باوفایش بازگشت و با کمال مودّت، زندگی شیرین خود را ادامه دادند.[9]
این است روش امامان(ع) برای اصلاح خانوادهها و برطرف ساختن پریشانی بیاساس افراد و درسی است برای همه که مبادا با تعبیر خوابهای جاهلانه، اساس زندگی انسانها را فروریزند و خداینکرده بانوی پاکدامنی را با افکار خرافی متهم سازند.
۴- راهحل عیسی(ع) برای اصلاح زن و شوهر
روزی حضرت عیسی(ع) در سیر و سیاحت خود، از کنار خانهای عبور کرد و صدای جیغ و داد زن و شوهری را شنید. احساس مسئولیّت کرده و برای آشتی دادن، نزد آنها رفت و به شوهر گفت: چرا با هم دعوا میکنید؟
شوهر گفت: این خانم، همسر من است. بانویی شایسته است و هیچ گناهی ندارد؛ در عین حال میخواهم از من جدا گردد؛ زیرا او را دوست ندارم.
عیسی(ع) به شوهر فرمود: چرا او را دوست نداری، با اینکه زن شایستهای است؟
شوهر گفت: او با اینکه پیر نشده، صورتش چروک برداشته و زیبایی خود را از دست داده است. راز ناسازگاری من با او همین است.
عیسی(ع) به زن فرمود: هنگامی که غذا خوردی، تصمیم بگیر تا سیر نشدهای دست از غذا برداری؛ زیرا اگر شکم پر از غذا گردد، موجب ناقواری و نازیبایی خواهد شد، حتماً از پرخوری بپرهیز.
او به دستور حضرت عیسی(ع) عمل کرد و پس از مدّتی زیبایی خود را باز یافت.[10]
به این ترتیب، حضرت عیسی(ع) با برنامهریزی، مشکل ناسازگاری زن و شوهری را حل کرد.
خودآزمایی
1- در صورت بروز اختلاف بین زن و شوهر، چه زمانی دخالت لازم است؟چرا؟
2- به فرموده امام صادق(ع)، عطیه و بخششی را که خداوند دوست دارد چیست؟
3- مفهوم آیه 85 سوره نساء را شرح دهید.
پینوشتها: [1] اصول کافی، ج ۲، ص ۲۰۹.
[2] همان .
[3] بحار، ج ۷۶، ص ۴۳.
[4] وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۱۶۲.
[5] روایات در این باره متفاوت است. ما خلاصه آنها را در اینجا بیان کردیم (مجمع البیان، ج 9، ص ۲۴۶).
[6] نظیر این سخن را امام علی(ع) از پیامبر(ص) نقل میکند. (نهج البلاغه نامه 53،عهدنامه مالک اشتر).
[7] الاختصاص، شیخ مفید، چاپ بصیرتی، ص ۱۵۱.
[8] مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۴۰۹.
[9] اقتباس و توضیح از کشکول شیخ بهایی (مترجم)، ص ۴۳۲.
[10] علل الشرایع، ص497؛ بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۵۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی